دوباره من

با دندان درد از خواب بيدار ميشم  كمي روي  دردش تمركز ميكنم  بب& دوباره من...ادامه مطلب

تواينروزايشلوغدرسي  برنامهريزيهاييكههيخطميخوره  وبهجا
دوباره من...ادامه مطلب

یه حسی این مدلی دارم که هزار تا آدم 

با هم تو سرم دارن حرف میزنن

یعنی افکار زیاد ... دلمشغولی های زیاد 

دغدغه های زیاد و خیلی چیزهای دیگه

.....

دستم به نوشتن نمیره دلم به گفتن نمیره 

ولی دلتنگ حرف زدنم بیان کردنم 

 

دوباره من...

نه حق ناراحتی الانم را دارم 

نه حق اشک ریختن های الانم را 

زمانی که باید تلاش میکردم خودم را از این مخمصه نجات میدادم مثل ترسوها رفتار کردم 

و الان باز هم دارم همان رفتار را انجام میدهم

احمق ترین آدمی که در زندگی ام دیده ام خودم هستم بله خودم !

تمام ناراحتی های کوچک و بزرگی که دارم همه اش تقصیر خودم است خودم باعث و بانی اش هستم .

حق ناراحتی از اطرافیانم را ندارم 

مقصر اصلی زندگی ام خودم هستم 

 

دوباره من...

همهمه های ذهنیم تمام نشدنی هستنبا همه ی این سروصداهای مغزی از خواب بلند میشوم به خواب میروم  آنقدر خسته از خواب بلند میشوم که دلم میخواد فقط بنشینم گریه کنم از این همه خستگی ذهنی   خستگی و کوفتگی بدنی ام به کنار بخاطر هر روز باشگاه رفتنم  ورزش چرا کمک به آرامی ذهنم نمیکند؟ گاهی میترسم نکند در خواب بلند بلند حرف بزنم  از جرو بحث های بی مورد و تمام نشدنی پدر و مادرم خسته ام  از رفتارهای آزاردهنده ی دوباره من...ادامه مطلب

پتو کشیدم رو سرم سرجام غلت میزنمدو روزه باشگاه نرفتم دیروز بیدلیل مریض شدم امروز کلیه دردم بهانه شد  مثانم آلارم سرویس رفتن میده و من هنوز سرجام هستم  همون روزی که مریض شدم عصرش آرایشگاه بودم موهای صورتمو تمیز برنداشته از بودنشون عصبی میشم  مدل ابروهامو کلا تغییر داده یه زخمم گذاشت زیر ابرو باید حموم برم  موهامو کوتاه کنم حجم زیادشونو دوست ندارم اپیلاسیونم عقب افتاده  تو خونه تمریناتمو انجام بدم  دوباره من...ادامه مطلب

یکی به من بگه چرا دوباره بیدار شدم ؟؟

مغز من ساعت خاموشی نداره 

...

امروز وارد تولدم شدم 

بله امروز تولدم هست

#بدم نمیاد فردا یهو از در وارد شی ببینمت 

سر قولت باشی 

ولی نمیشه نه

# ابروهامو به باد فنا دادم همین و بس

دوباره من...

وقتی حرف میزنه دلم میخواد از خجالت بمیرم

میشه بمیرم؟

#مردن بدون ترس بهتر از زندگی با ترس

دوباره من...

سر جام دراز کشیدم و آهنگ سنگدل فریدون آسرویی گذاشتم روی تکرار من که امروز خیلی راه نرفتم این پا درد لعنتی چی میگه مامان واسه چند روزی رفته مسافرت نیس هر چی اصرار کردم منو با خودش نبرد ولی گفت واست کیف میگیرم :) #تنهایی الانم با بابا چقدر فرق داره با تنهایی اون موقه  واسش مرغ سوخاری درست کردم چقدر عج دوباره من...ادامه مطلب

باباش نگرانش بود

باهاش تلفنی حرف زد

گفت گریه نکن من بخاطرت هر کاری میکنم

گفت همه چی درست میکنه

بهش دلداری میداد

و من نظاره گر بودم 

با یه بغضی که نمیدونم از کجا اومد

با یه عالمه فکر

به این فکر میکردم که دخترش حس خوبی داره نه؟

بیخیال خوشبحال دخترش ...

#اصلا گاهی یه چیزایی حسرت میشه که خودتم خودشونم فکرشو نمیکنن 

دوباره من...